گول خوشیهای خیالی و زودگذر را خوردن

To live in a fools paradise

گیج گیج خوردن

To stagger. To reel. To feel dizzy

گیج و گنگ

Confused and dumbfounded

آنقدر از من سوال کردند که گیج شدم 

They asked so many questions that I got confused

در اثر ضربه سرم گیج خورد

The blow made my head swim. The blow made me giddy


ایران نما | inama blow made منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش عمده شانه ضد شپش لیندانیت دیسلاو موزیک آموزش شبکه و آموزش سیسکو موسسه تخصصی نهال گردو فروشگاه اینترنتی رمان ایرانی تیم جی اس ام تولز ( موبایل فرهاد ) حل مشکلات نرم افزار و سخت افزار رایانه اینترنت نرم افزارها karimiNmayandagibime.