از سرما مثل بید میلرزیدم

I was shivering all over with cold

آن منظره تمام بدنم را لرزاند

The sight sent cold shivers down my back

با ترس و لرز

In fear and trembling. With trepidation

از ترس لرزیدن

To tremble with fear

پای لرزش نشستن (عواقب کاری را پذیرفتن)

To accept the consequencies. To face the music



ایران نما | inama with منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی که بخوای سورس ویاه|برنامه نویسی پیشرفته متن و بیو همینجوری لینکدونی ایتاطلایی خرید اینترنتی