گره به ابرو انداختن (اخم کردن)

To knit ones eyebrows. To frown

گره از مشکلی باز کردن

To unravel a complication. To unlock a door. To resolve / untangle a knotty problem

یک جای کار گره خورده است

There is a hitch somewhere

دهنه اسب را به درخت گره زد (بست)

He hitched the horse to a tree

گره شل شده است

The knot has come loose


ایران نما | inama منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تبادل لینک 5040 اشپزی دیزاین خانه شما learnaccess صبرم سر اومد شهرکرد درس خواندنی‌هایی از اخبار و تازه‌های بازاریابی