از او گله دارم (گلمندم، شکایت دارم)

I have  bone to pick with him

گله و گله گزاری

Reproving and complaining

گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

To get by. To manage somehow

To be able to manage ones own

پا به اندازه گلیم خود دراز کردن

To keep within bounds. To know ones limitations


ایران نما | inama منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

atamlm.ir هیأت دارالشفاء رضوانشهریزد بیا تو رمان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان پیرو خرید فالوور اینستاگرام اینجا همه چی هست وبلاگ رسمی روستای تراب علیا