فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشم

I ran away lest I should be seen

ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد

We were afraid lest she should get here too late

مبادا به کسی بگویی

Dont you dare tell anyone

مبادا در را باز بگذاری

Be sure to lock / shut / close the door

فکر روز مبادا را کردن (آینده نگر بودن)

To save / provide for a rainy day. To prepare for an emergency


ایران نما | inama مبادا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت ریاضی خرید انواع ضایعات آهن در تهران و ایران jessiekj Site قلاویز روستای خوراوند باربری ترکیه |فروش سیستم تهویه مطبوع گروه علوم اجتماعی استان یزد چنارو